درسفر پیدایش گم شده ام را پیدا کردم گمشد ه ای که بامن بود ونمی شناختمش
این نخستین گام من برای خود شناسی بود
اما بعد از آن
به هر گمشد ه ای رسیدم احساس خوشی به من دست دادخدا را شکر کردم زیرا کمی از بار مسولیتم کاسته می شدمسیر طولانی فرصت کم با آتش شوقی دردل وشوری در سر بادل وجان همچنان در حال عبور از مکانی ومقامی بودم این نیمی از کار من بوددر این مسیر رنج فراوان تحمل نمودم لب به شکوه نگشودم زیرا ؟ این رنج طعم دلچسبی داشت در این سفر تجربه ها اندوختم وعجایب فراوان دیدم وآنگاه در تداوم سفر خویش به سفر نیایش راه یا فتم آنجا که عشق بود جان نفس بود وامید بصیرت وآگاهی در این سفرعشق بود وشیدایی اشک بود خلسه وسکوت دیدنیها بسیار که نتوان بیان نمود ودلنوازیها وآرامش امنیت لذت جاودانه نه آنی . ودرسفر ستایش تواضع فروتنی خشنودی رضایت آنکه .می پرستمش من بودم محبوب من هستی من جایی که ملال نیست بجز هستی من وحقیقت که نیستم من هرچه هستم .هستم ازاوست
اثر صدیقه اژ ه ای
مدیر وبلاگ تسنیم